۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۸

ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم خانه شو
وندر میان عاشقان از عاشقی فرزانه شو

گر بر کف جا می نهد، گرگوش می دارد بتو
چون آن کند، رو باده خور، چون این کند، دردانه شو

منمای خود را با کسان، هم با کسان هم ناکسان
چون گنج بی پایان شوی، اندر دل ویرانه شو

دایم خطاب آید ترا از بارگاه کبریا:
گر عشق میباید ترا، در کوی ما دیوانه شو

ای دل بیا، گر عاشقی، گر عاشقی و صادقی
ور باده می باید ترا، رو جانب می خانه شو

صد بار گفتم: ای حرون، گه از برون گاه از درون
در پیش شمع روی ما، گر عاشقی پروانه شو

قاسم، چه می گویی سخن، از سر عشق «من لدن »؟
گر آشنای او شدی، از خویشتن بیگانه شو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.