۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸۴

روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تاب ده
گلبن جان مرا از جوی وصلت آب ده

گر تو مرد آشنایی وقت را فرصت شمار
باده بستان، اختر تزویر را پرتاب ده

توبه کردن در حقیقت بازگشت دل بود
گر یقین همراه داری دل بدان تواب ده

عاقلان را بر سریر حرمت و عزت نشان
عاشقان را در صبوحی باده های ناب ده

سیل عشق آمد خروشان، دم مزن، هشیار باش
هر تعلق را، که پیش آید، بدان سیلاب ده

گر همی خواهی که در خوابش ببینی ناگهان
دل بدو تسلیم کن، پس دیده را با خواب ده

هرکسی را نام ده در خورد او، ای قاسمی
نام عشق لاابالی «اعجب العجاب » ده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.