هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فداکاری خود سخن می‌گوید. او تمام تلاش خود را کرده تا معشوق را خوشحال کند، حتی اگر این کار باعث رنج و سختی خودش شده باشد. شاعر از سوختن و فداکاری‌های خود برای روشن کردن زندگی معشوق صحبت می‌کند و از این که تمام تلاش‌هایش را برای خوشحالی معشوق انجام داده، احساس رضایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عشق، فداکاری و رنج است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر به دست می‌آید.

شاهد و شمع

شاهدی گفت بشمعی کامشب
در و دیوار، مزین کردم

دیشب از شوق، نخفتم یکدم
دوختم جامه و بر تن کردم

دو سه گوهر ز گلوبندم ریخت
بستم و باز بگردن کردم

کس ندانست چه سحرآمیزی
به پرند، از نخ و سوزن کردم

صفحهٔ کارگه، از سوسن و گل
بخوشی چون صف گلشن کردم

تو بگرد هنر من نرسی
زانکه من بذل سر و تن کردم

شمع خندید که بس تیره شدم
تا ز تاریکیت ایمن کردم

پی پیوند گهرهای تو، بس
گهر اشک بدامن کردم

گریه‌ها کردم و چون ابر بهار
خدمت آن گل و سوسن کردم

خوشم از سوختن خویش از آنک
سوختم، بزم تو روشن کردم

گر چه یک روزن امید نماند
جلوه‌ها بر درو روزن کردم

تا تو آسوده‌روی در ره خویش
خوی با گیتی رهزن کردم

تا فروزنده شود زیب و زرت
جان ز روی و دل از آهن کردم

خرمن عمر من ار سوخته شد
حاصل شوق تو، خرمن کردم

کارهائیکه شمردی بر من
تو نکردی، همه را من کردم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سیه روی
گوهر بعدی:شب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.