هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که بر اهمیت حضور معشوق (به عنوان نمادی از خدا یا عشق الهی) در زندگی تأکید دارد. شاعر بیان می‌کند که با حضور معشوق، غم‌ها معنادار می‌شوند و بدون او، زندگی پوچ است. همچنین، از رهایی از خودپرستی و رسیدن به معرفت سخن می‌گوید و مخاطب را به خودشناسی و سفر درونی دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۶۳۵

چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه باشی
غم جانانه باشد چو تو در میان نباشی

می فیض فضل جانان نرسد بکامت، ای جان
اگر از میان گریزی وگر از کرانه باشی

اگر از غرور مستی، نرسی بملک هستی
تو کجا حریف آن رطل می مغانه باشی؟

سخن از سر صفا گو، ز صفات یار ما گو
چه شدت؟ چو بودت آخر؟ که هم فسانه باشی؟

همه ذل و پستی تو، ز چه بد؟ ز هستی تو
چو ز خویش فرد گشتی ز جهان یگانه باشی

نفسی نکو نظر کن، تو ز خویشتن سفر کن
که تو هم خزانه داری و تو هم خزانه باشی

بمیان دشت و صحرا، بکنار جوی دیدم
چو بشهر باز جویم بمیان خانه باشی

ز قبول خلق مستی ز هوای خود پرستی
اگر این چنین بمانی صنم زمانه باشی

هله! قاسمی، که مرغان همه ظلمتند و عدوان
بچنین زبان همان به که بر آشیانه باشی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.