۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳۴

زمانی یار شو، گر یار باشی
اگر با ما نباشی با که باشی؟

دلم را از تو دوری نیست ممکن
که جان را خواجه ای و خواجه تاشی

چو مردان با معاد خویش رفتند
تو سر پوشیده در بند معاشی

خبر از وحدت جانان نداری
که هر دم خاطر نومی خراشی

چو جامت میدهد دلدار می نوش
که کفرست اندرین حالت تحاشی

چو مردان سر خود پوشیده می دار
مگو از قصه «لا حق و لا شی »

بهر حالت که هستی، قاسمی، شکر
که تا در راه او مشرک نباشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.