۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۵۵

تو مرهم دل ریشی و راحت جانی
دوای درد دل بیدلان نکو دانی

کمال حسن ترا گر بصد زبان گویم
بحسن و لطف و ملاحت هزار چندانی

در آن زمان که براندازی از جمال نقاب
نصیب جان و خرد حیرتست و حیرانی

بگوش جمله جهان ذکر خویشتن شنوی
بصد هزار زبان مدح خویشتن خوانی

تبسم تو دلم را بسوخت و گریان ساخت
ترا طراوت بادا! که نار خندانی

توان شنید، اگر عاشقی، بگوش روان
میان مجلس رندان خروش سبحانی

هزار جان و دل قاسمی فدای تو باد!
که شمع مجلس انسی و نور اعیانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.