هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از تراست ناز سخن می‌گوید که عشق و نیازمندی شاعر را به معشوق بیان می‌کند. شاعر از سوزش عشق و بی‌قراری خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که دعای او را بپذیرد. در پایان، شاعر به عاشقان اشاره می‌کند و از تفاوت دین عاشقان با دیگران سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، درک عمیق این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و اصطلاحات عرفانی دارد.

شمارهٔ ۶۶۶

تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی
مرا هزار نیاز و هزار مسکینی

چه آتشی تو؟ که دل را تمام سر تا پای
ز سوز تا نگدازی، ز پای ننشینی

مگر که مصلحت کار من درین دیدی؟
که هیچ مصلحت کار من نمی بینی

لبت چو در سخن آمد، بگاه لطف و بیان
گدای شیوه او شد شکر بشیرینی

سخن ز عقل نهان پیش عاشقان میرفت
بخنده گفت: «نعم،کلهم مجانینی »

مرا تو قبله دینی، بعاشقان برسان
که خیر باد! «لکم دینکم ولی دینی »!

دعای قاسم بیچاره از کرم بپذیر
بجان تو، که دعایی و جان آمینی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.