۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸۳

هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هویی
ببرید جمله بر هو،بزنید های و هویی

بکنید خرقها را، که ز زرق رنگ دارد
ز سرشک سیل مژگان بکنید شست و شویی

بزنید حلقه بر در، که خسیس نفس پرور
بخدای ره ندارد،بخدا، بهیچ رویی

شب دوش گفت: جان را خبری رساند جانان
که چو چشمه گشت چشمم، نه چو چشمه ای،چو جویی

که ز عشق اگر نمویی،بنشین، سخن چه گویی؟
بجلال ما،نیابی، بجلال ره بمویی

بنیاز گفتم آخر که: جهان و جان فدایت
کس ازین ندید خوشتر، بزمانه آبرویی

ز جهان و جان برآمد،ز جهانیان سرآمد
بمشام جان قاسم ز تو تا رسید بویی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.