هوش مصنوعی: این متن عرفانی از مولوی، عاشقان را به رهایی از تعلقات دنیوی و پیوستن به معشوق حقیقی دعوت می‌کند. با استفاده از استعاره‌هایی مانند «خرق زرق» و «سیل سرشک»، بر ضرورت پاکسازی درونی و عشق بی‌قید تأکید می‌شود. در پایان، شاعر با بیان «جهان و جان فدایت»، عظمت معشوق را می‌ستاید.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات صوفیانه نیاز دارد. همچنین، برخی اصطلاحات (مانند «خرق زرق») ممکن است برای مخاطبان جوان تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۶۸۳

هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هویی
ببرید جمله بر هو،بزنید های و هویی

بکنید خرقها را، که ز زرق رنگ دارد
ز سرشک سیل مژگان بکنید شست و شویی

بزنید حلقه بر در، که خسیس نفس پرور
بخدای ره ندارد،بخدا، بهیچ رویی

شب دوش گفت: جان را خبری رساند جانان
که چو چشمه گشت چشمم، نه چو چشمه ای،چو جویی

که ز عشق اگر نمویی،بنشین، سخن چه گویی؟
بجلال ما،نیابی، بجلال ره بمویی

بنیاز گفتم آخر که: جهان و جان فدایت
کس ازین ندید خوشتر، بزمانه آبرویی

ز جهان و جان برآمد،ز جهانیان سرآمد
بمشام جان قاسم ز تو تا رسید بویی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.