هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد و از نگاه سوزان معشوق شکایت می‌کند. او از بی‌وفایی و جفای رقیب می‌گوید و امیدوار است که معشوق به او توجه کند. شاعر حتی حاضر است جان خود را فدای معشوق کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای این گروه سنی دشوار باشد.

شمارهٔ ۵

مرا که چشم تو از ناوک بلا بوزه
غریب و خسته و مهجور بی خطا بوزه

شنیده ام که: دوا دردرا کند چاره
چه چاره، چونکه من خسته را دوا بوزه؟

رقیب را چو سوئال از وصال او کردم
بلا بوزه، من دل خسته را بلا بوزه؟

مگر که چشم تو سودای کافری دارد
که ترک غمزه زن اولاد مصطفی بوزه

بگو که: بوز نما، تا بچند وعده دهی؟
امید نو زنم و نو و زین مرا بوزه

هزار جان بفدای تو قاسمی بر باد
بداد و درد تو او را بصد جفا بوزه
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.