هوش مصنوعی:
متن بالا یک شعر عرفانی است که در آن شاعر با استفاده از تمثیل شمع و پروانه، به موضوع عشق و فنا در راه معشوق میپردازد. شمع نماد خودنمایی و توقف در ظواهر است، در حالی که پروانه نماد عاشقی بیپروا و فداکاری در راه عشق است. شاعر از مخاطب میخواهد که مانند پروانه از خود بگذرد و در راه عشق فنا شود تا به کمال برسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا و عشق الهی نیاز به بلوغ فکری دارد.
بخش ۳۰ - خطاب شمع با آتش
گفت با شمع آتش سوزان به راز
کای به طول و عرض خود وامانده باز
توی بر تو جرم داری،سرخ و زرد
مانده ای از جرم رعنایی به درد
خود نمایی میکنی در انجمن
زان سبب بیگانه ای از خویشتن
خود کمال عاشقی پروانه داشت
از وجود خویشتن پروا نداشت
جان و تن در پیش جانان باخت،رفت
در زمانی کار خود را ساخت،رفت
مختصر بگرفت خود را،شد تمام
یافت از محبوب خود مقصود و کام
ای کم از شمع و کم از پروانه تو
خویشتن از خویشتن بیگانه تو
نی چوشمعت اشک سرخ وروی زرد
نی ز جرم جویش چون پروانه فرد
گر به خود دعوی هستی می کنی
آشکارا بت پرستی می کنی
بی شکی هرگز نبیند روی یار
عاشقی را کش بود با خویش کار
تا تو بر خود عاشقی بی حاصلی
چون فنای یار گشتی واصلی
تا تو باشی در میان باشد دوی
آخر،ای مسکین،حجاب خود توی
رو وجودت محو گردان پیش یار
تا شوی همرنگ او پروانه وار
رنج خود هم خویش افزون میکنی
جان پر از غم،دل پر از خون میکنی
ما و من گفتن چه اندر خورد ماست؟
حسرتا! کاین درد ما از درد ماست
ما و من علت زیادت میکند
نفی ایمان و شهادت میکند
کای به طول و عرض خود وامانده باز
توی بر تو جرم داری،سرخ و زرد
مانده ای از جرم رعنایی به درد
خود نمایی میکنی در انجمن
زان سبب بیگانه ای از خویشتن
خود کمال عاشقی پروانه داشت
از وجود خویشتن پروا نداشت
جان و تن در پیش جانان باخت،رفت
در زمانی کار خود را ساخت،رفت
مختصر بگرفت خود را،شد تمام
یافت از محبوب خود مقصود و کام
ای کم از شمع و کم از پروانه تو
خویشتن از خویشتن بیگانه تو
نی چوشمعت اشک سرخ وروی زرد
نی ز جرم جویش چون پروانه فرد
گر به خود دعوی هستی می کنی
آشکارا بت پرستی می کنی
بی شکی هرگز نبیند روی یار
عاشقی را کش بود با خویش کار
تا تو بر خود عاشقی بی حاصلی
چون فنای یار گشتی واصلی
تا تو باشی در میان باشد دوی
آخر،ای مسکین،حجاب خود توی
رو وجودت محو گردان پیش یار
تا شوی همرنگ او پروانه وار
رنج خود هم خویش افزون میکنی
جان پر از غم،دل پر از خون میکنی
ما و من گفتن چه اندر خورد ماست؟
حسرتا! کاین درد ما از درد ماست
ما و من علت زیادت میکند
نفی ایمان و شهادت میکند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۹ - خطاب الشمع مع النار
گوهر بعدی:بخش ۳۱ - حکایت مرد مریض
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.