هوش مصنوعی: این شعر از احساس تنهایی، بی‌اعتمادی و ناامیدی از وفاداری دیگران سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که با وجود سادگی، فریب نمی‌خورد و از بی‌وفایی اطرافیان رنج می‌برد. او به بی‌توجهی و تغافل دیگران اشاره کرده و احساس شرمندگی از همراهی با افراد ناشایست را بیان می‌کند. همچنین، شاعر به بی‌ارزش بودن حیا و وفا در نظر دیگران اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و ناامیدی‌های بیان‌شده نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۶

جنون نمی کند از خویشتن جدا ما را
چه احتیاج به یاران آشنا ما را

اگر چه ساده خیالیم ساده لوح نه ایم
کدام وعده چه دل دیده ای کجا ما را

کشیده تیغ و تغافل گرفته دامانش
کجا شناخته آن ترک میرزا ما را

خجل ز همرهی مستی و خمار شدیم
بگو چه رنگ برآرد دگر وفا ما را

اگر شویم نهان در غبار ساختگی
سراغ می دهد از رنگ ما حیا ما را

کسی نداشت که سررشته را نگه دارد
کرایه کرد زدیوانگی وفا ما را

چنان به عربده سر می کند که پنداری
خریده است جنون برهنه پا ما را

اگر اسیر دیار فرنگ هم گردیم
نمی خرد کسی از دولت حیا ما را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.