هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از احساسات عمیق و دردهای عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از اسارت در قفس عشق، رنج‌های بی‌پایان، و ناشناخته ماندن دردهایش می‌گوید. او از مستی و حیرت، امید به ثمر رسیدن ادب، و تأثیر نگاه معشوق بر خود سخن می‌راند. در نهایت، شعر به عشق و افسانه‌های دردناک اشاره می‌کند و از شنونده می‌خواهد به سخنانش گوش دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از عبارات نیاز به درک ادبی و عاطفی دارند که برای سنین پایین ممکن است قابل هضم نباشد.

شمارهٔ ۴۵

شد ذوق خاکساری اول هوس مرا
بیرون کشید جذبه دام از قفس مرا

ساقی ز ابر شیشه خرابم بهار کو
تا جام می شود ثمر پیشرس مرا

پرواز می کنم که گرفتار گشته ام
بال گشاده است شکار قفس مرا

عمری به خون تپیدم و کس باخبر نشد
از بسکه سوخت در تپش دل نفس مرا

بیجا اسیر رنجه شدی در سفارشم
کی عشق می گذاشت به امید کس مرا

گر نمی داشت غمش تنگ در آغوش مرا
زود می داد به طوفان جنون جوش مرا

گر دراین باغ ادب را ثمری خواهد بود
می رساند به نوایی لب خاموش مرا

گاه مستم ز می حیرت و گه مخمورم
در نظر می کند از بسکه فراموش مرا

آب و رنگ چمنش سایه پرواز من است
حیف نشناخته آن سرو قباپوش مرا

از خیال نگهت باغ و بهاری شده ام
برده هر لحظه به رنگ دگر از هوش مرا

سخن عشقم و افسانه دردم نام است
جای رحم است برآن کس که کند گوش مرا

می شوم آب که آرم به زبان نامش اسیر
داده تعلیم حیا آن لب خاموش مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.