هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی به رابطه‌ی بین انسان و آیینه به عنوان نمادی از خودشناسی و حقیقت می‌پردازد. آیینه در اینجا به عنوان رازدار بی‌زبان، محرم اسرار و نشانه‌ای از حیرت و شناخت خود معرفی می‌شود. شاعر از مفاهیمی مانند عشق، رشک، خودنمایی، و حقیقت در قالب تصاویر شاعرانه و نمادین استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه‌ی بالاتری دارد که معمولاً در سنین نوجوانی و بزرگسالی قابل درک است. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۲

برده ای دل از میان آیینه را
گفته ای راز نهان آیینه را

رازدار بیزبان محرم تر است
کرده ای خوب امتحان آیینه را

عکس رخسار تو را حیرت نقاب
می کند آیینه دان آیینه را

پرده چشم دلم پیراهن است
چند پوشی در کتان آیینه را

بیش از این سودا ندارد حسن شوخ
داد درس گلستان آیینه را

یک تپیدن راز از دل هم بکش
کرده حیرت بیزبان آیینه را

از دل ما می چکد خون شکار
می دهی تیر و کمان آیینه را

در دیار رشک پنهان می کنند
دوستان از دوستان آیینه را

دل چه مطلب دید از بال هما
شد شکستن استخوان آیینه را؟

خودنمایی کرده پیش یاد تو
می دهد دل ترجمان آیینه را

قطره آشوب دریا کردن است
با دل ما امتحان آیینه را

داغ بود افشاگر من سوختم
ساختم در دل نهان آینه را

بلبل باغ حیا مژگان شوخ
کرده از عکس آشیان آیینه را

کرده بی سودایی مجنون تو
برق یاد دشمنان آیینه را

در بهارستان دل دارد اسیر
باغ عمر جاودان آیینه را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.