۱۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۷

چه درد سر دهم دیوانگی با سخت جانی را
غرورش طعن الفت می زند شیرین و لیلی را

لباس عاریت را اختیار از دیگران باشد
ز منصبهای گوناگون چه حاصل اهل دنیی را

ز عکس شبنمی طوفان بحر آتشی بیند
اگر گلچین کند آیینه دل پیش بینی را

جزایی می دهد هرکس به رنگی در مکافاتش
بود هر مجمعی حشر خجالت دزد معنی را

غبارم نقش بالین می شود خواب قیامت را
چنین گرمی دهد نازت شراب سرگرانی را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.