هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر نگاهی انتقادی به زندگی و معاش انسان است. شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر، عشق و محبت به عنوان شراب تلخ یاد می‌کند و جهان را به میکده‌ای تشبیه می‌کند که در آن معاش انسان از دل و جانش می‌گذرد. او از ساختگی بودن آب و هوا و زهرآلودگی آن می‌گوید و ناله‌هایش را نشانه‌ای از بی‌خودی و خراش روحش می‌داند. در نهایت، شاعر از شرمندگی دل اسیر و ناتوانی در رسیدن به آرزوها سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است نیاز به تجربه و دانش بیشتری برای فهم کامل داشته باشد.

شمارهٔ ۸۱

گردیده خوان نعمت وجه معاش ما
خجلت کشد زخود دل کاهل تلاش ما

الفت شراب تلخ و محبت بساط عیش
باغ و بهار ما دل آیینه پاش ما

پیمانه در هوای گل و خار می زنیم
عالم تمام میکده انتعاش ما

خون می خوریم و منت دریا نمی کشیم
از پهلوی دل است چو ساغر معاش ما

آب وهوای ساختگی زهر قاتل است
در پرده بوی گل نشود راز فاش ما

با محرمان حیرت از این بیشتر مکاو
ما ناله ایم بیخودی ما خراش ما

شال از حریر شوخ تر و گل قماش تر
جز شعله هیچ جامه ندارد قماش ما

سرباریی است در سر هر مو جدا جدا
در خواب دیده تیر که را سرتراش ما

شرمنده دلیم که پر می کشد اسیر
خفت ز دست همت مطلب تراش ما
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.