۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰

آیینه شود دود چراغ نفس ما
خورشید بود سایه خار هوس ما

آن مشت غباریم که در راه محبت
شد ریگ روان قافله بی جرس ما

کوگریه شوقی که دهد رخت به سیلاب
تا منت آتش نکشد خار و خس ما

آن مرغ اسیریم که از گرمی صیاد
مژگان سمندر شده چاک قفس ما

در کلبه تاریک اسیر است شب و روز
با یاد تو آیینه دل همنفس ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.