۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴

تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما
آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما

مست هوا میکده سایه گلیم
داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما

مانند شمع از نگه گرم زنده ایم
جز شعله پنبه کس نگذارد به داغ ما

ممنون بوی پیرهن گل نمی شویم
چون غنچه تا زبوی تو پرشد دماغ ما

از کاهلی مسافرحیرت شدیم اسیر
از عذر لنگ پرس در این ره سراغ ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.