هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عشق، شیدایی و جنون سخن میگوید. دل شاعر درگیر عشق و مستی است، به طوری که گریههای مستانه میکند و خیال معشوق را در سر میپروراند. شاعر از ناآگاهی دیگران نسبت به عمق احساساتش گلایه دارد و از تأثیر تیغ عشق بر زندگی خود میگوید. در نهایت، دل او میان عبادتگاه و بتخانه در رفتوآمد میکند، گویی میان تقدس و گناه سرگردان است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربههای عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند مستی و جنون ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۸۷
دگر چه باده به پیمانه می کند دل ما
که مشق گریه مستانه می کند دل ما
به جان شکافی مژگان قسم که شب همه شب
خیال زلف تو را شانه می کند دل ما
فضول قدر نفهمیدگی نمی داند
چه بحثهای حریفانه می کند دل ما
چگونه رخنه گر ملک عافیت نشود
حدیث تیغ تو افسانه می کند دل ما
دماغ سیر ندارد حریف صحرا نیست
جنون به حوصله خانه می کند دل ما
گهی به دام تپدگاه در قفس رقصد
طواف کعبه و بتخانه می کند دل ما
که مشق گریه مستانه می کند دل ما
به جان شکافی مژگان قسم که شب همه شب
خیال زلف تو را شانه می کند دل ما
فضول قدر نفهمیدگی نمی داند
چه بحثهای حریفانه می کند دل ما
چگونه رخنه گر ملک عافیت نشود
حدیث تیغ تو افسانه می کند دل ما
دماغ سیر ندارد حریف صحرا نیست
جنون به حوصله خانه می کند دل ما
گهی به دام تپدگاه در قفس رقصد
طواف کعبه و بتخانه می کند دل ما
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.