۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱

با شکوه همزبان نشود گفتگوی ما
پیچیده همچو گریه نفس در گلوی ما

ما آبروی خویش به عالم نمی دهیم
بیهوده گریه ریخت به خاک آبروی ما

ای دل غمین مباش که در وادی طلب
آوارگی دو اسبه کند جستجوی ما

ما را دلیل بادیه سرگشتگی بس است
منت ز خضر هم نکشد آروزی ما

آسوده ایم با غم شوخی که تا به حشر
آسودگی سراغ نیابد زکوی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.