۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۸

ای نام تو قبله زبانها
چشم دلها چراغ جانها

آیینه راز توست عالم
پیداست زنامها نشانها

ویران شده نسیم شوقت
مانند حباب خانمانها

سر منزل توست بی نشانی
گرد ره کیست کاروانها؟

شوق تو به هر دلی که افتاد
پرکرد ز خاکها دکانها

فرسوده سجده در تو
تا در فرق جبین آسمانها

گردید اسیر از دل تو
آیینه گر یقین گمانها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.