۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶

بسکه می ترسم از جدایی ها
می گریزم از آشنایی ها

ناله خیز است متصل چون نی
بند بند من از جدایی ها

دل منت گزیده می داند
که چه درد است با دوایی ها

تربتم را بهار آبله کرد
گل باغ برهنه پایی ها

عالم آیینه خانه راز است
هست در پرده خود نمایی ها

سرم از تیغ هم جدا نشود
بسکه می ترسم از جدایی ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.