هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از ترس خود از جدایی و دوری میگوید و بیان میکند که این ترس باعث شده از هرگونه آشنایی و ارتباط جدید بگریزد. او درد ناشی از جدایی را با نی مقایسه میکند که پیوسته ناله میکشد و هر بند وجودش از فراق شکسته است. شاعر اشاره میکند که دلش از درد جدایی آگاه است و حتی بهار نیز قبر او را با گلهای پاییزی میپوشاند. او جهان را آیینهخانهای از رازها میداند که در پس پردههای خودنمایی پنهان شدهاند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که سرش از تیغ جدایی جدا نمیشود، چرا که از آن به شدت میترسد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و غمگینانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۱۱۶
بسکه می ترسم از جدایی ها
می گریزم از آشنایی ها
ناله خیز است متصل چون نی
بند بند من از جدایی ها
دل منت گزیده می داند
که چه درد است با دوایی ها
تربتم را بهار آبله کرد
گل باغ برهنه پایی ها
عالم آیینه خانه راز است
هست در پرده خود نمایی ها
سرم از تیغ هم جدا نشود
بسکه می ترسم از جدایی ها
می گریزم از آشنایی ها
ناله خیز است متصل چون نی
بند بند من از جدایی ها
دل منت گزیده می داند
که چه درد است با دوایی ها
تربتم را بهار آبله کرد
گل باغ برهنه پایی ها
عالم آیینه خانه راز است
هست در پرده خود نمایی ها
سرم از تیغ هم جدا نشود
بسکه می ترسم از جدایی ها
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.