۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۷

دوزخ اقلیم خود نمایی ها
جان مرحله برهنه پایی ها

بسیار زجانب وفا کیشان
شرمنده شدم ز آشنایی ها

خوابی است تمام عمر در عالم
تعبیرش داغ آشنایی ها

از عالم راه و رسم بیزارند
هم شهری و طرز روستایی ها

از بخت سیه امیدها دارم
درتاریکی است روشنایی ها

عاجز شده (ام) ز شکر نومیدی
رابح گشتم ز ناروایی ها

شایسته امتیاز گردیدم
دیدم از بسکه خود ستایی ها

دیدیم اسیر در گرفتاری
فارغ نخورد غم رهایی ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.