۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۹

عارضت گلدسته باغ نظر دارم بیا
انتظارت بیشتر از بیشتر دارم بیا

بی تماشای رخت گلدسته بند حسرتم
جان به لب خون در جگر گل در نظر دارم بیا

صبح محشر را نمکسود جراحت می کنم
با تو امشب یک دو حرف مختصر دارم بیا

بازگشتن گر چه هست اما وداع تربت است
می روم از خویشتن عزم سفر دارم بیا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.