۱۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸

سرو شوخ من بیا تنها بیا غافل بیا
مستم و بسیار مشتاقم به جان و دل بیا

پایمالت گر شود گل داغ می سوزم ز رشک
چون به بزم دیده می آیی ز راه دل بیا

خاطرم نازکتر است از شیشه می دانی تو هم
تا توانی آمدن ای شوخ سنگین دل بیا

برگ و بار کشت ما را نیست هنگام گداز
برق بیحاصل برو یا در سر حاصل بیا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.