۱۳۹ بار خوانده شده
بسکه دارد سر هم چشمی گلشن مهتاب
کرده برخاک سرکوی تو مسکن مهتاب
سر شبگردی آن قامت موزون دارد
قد گر از سرو کشد یک سر و گردن مهتاب
از خیال تو دل خاک تجلی کده ای است
شوخ چشمی کند از دیده روزن مهتاب
شب ز دود دلم افلاک چنان سوخته است
که نشسته است به خاکستر گلخن مهتاب
هرگل روی زمین آینه دار دگر است
برگ گل کرده زعکس که به دامن مهتاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کرده برخاک سرکوی تو مسکن مهتاب
سر شبگردی آن قامت موزون دارد
قد گر از سرو کشد یک سر و گردن مهتاب
از خیال تو دل خاک تجلی کده ای است
شوخ چشمی کند از دیده روزن مهتاب
شب ز دود دلم افلاک چنان سوخته است
که نشسته است به خاکستر گلخن مهتاب
هرگل روی زمین آینه دار دگر است
برگ گل کرده زعکس که به دامن مهتاب
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.