هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و حسرت‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر با تصاویری مانند سوختن شمع، پروانه‌ها و گل‌ها، احساسات خود را بیان می‌کند. او از نگاه آشنا و یاد معشوق می‌گوید که قلبش را اسیر کرده است. همچنین، از شرم و حیا در برابر معشوق و ناتوانی در بیان احساساتش صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حسرت و اندوه نیاز به تجربه‌ی عاطفی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر به دست می‌آید.

شمارهٔ ۱۲۷

بهار سوختن گردیده شمع بزم ما امشب
توان چیدن گل از بال و پر پروانه ها امشب

چنان کیفیت جام تبسم برده از هوشم
که در چشمم نمی آید نگاه آشنا امشب

نمی دانم سر از بالین تن از بستر چه حال است این
که روز حشر شد در دیده من توتیا امشب

ز یاد روی او دارد دلم هر گوشه ای دامی
چراغان می کند از آه در ویرانه ها امشب

چنان لبریز حسرت گشته چشم از تاب رخسارش
که مژگانم نمی گردد به مژگان آشنا امشب

اسیر از خجلت فرصت نمی دانم چه خواهم کرد
نگاهش گرم دلجویی و من مست حیا امشب
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.