هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج غربت و دوری از وطن است. شاعر از احساس تنهایی و دلتنگی برای خانه و کاشانه خود می‌گوید و غربت را به عنوان عاملی می‌داند که باعث رنج و عذاب او شده است. او از سفرهای بی‌پایان و بی‌هدف خود می‌گوید و آرزو می‌کند که روزی به وطن بازگردد. شعر همچنین به عشق و ایمان به عنوان راه‌حلی برای تحمل غربت اشاره می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق و احساسات پیچیده‌ای مانند غربت، دلتنگی، و عشق در این شعر مطرح شده‌اند که درک آن‌ها برای کودکان دشوار است. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این احساسات ارتباط برقرار کنند و معنای آن را درک کنند.

شمارهٔ ۱۴۹

تا روغن چراغ دلم درد غربت است
اسباب خانه وطنم گرد غربت است

کی می شود شکنجه کش دامن وطن
پای طلب که آبله پرورد غربت است

هر جا که می روم سفر کعبه من است
از فیض عشق خضر رهم گرد غربت است

آزاد کرده سفر بی تکلفم
در دل مرا خیال وطن درد غربت است

آتش دلیل،داغ جگر توشه،گریه آب
با عشق هرکه کرد سفر مرد غربت است

مانند گردباد غریب است در وطن
هرکس که در میانه جهانگرد غربت است؟

گردد جهان نورد اگر بشنود اسیر
این سرگذشت ما که ره آورد غربت است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.