۱۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۲

شوخیش بسکه وحشی افسانه دل است
در دیده می نشیند و بیگانه دل است

اهل وفا ز دیدن هم گشته اند مست
رنگ شکسته باده پیمانه دل است

عمرش به عذر خواهی مهر و وفا گذشت
عاشق خجل ز تربیت دانه دل است

وحشی نگاهی از در و دیوار می چکد
چشم غزال روزن ویرانه دل است

از خاکروبیش به نوا می توان رسید
گوهر غبار گوشه ویرانه دل است

آهو نظر ز تربت دیوانه دیده است
معلوم می شود که پریخانه دل است

دارد حیا اسیر تو را در لباس عقل
عمری است کز نگاه تو دیوانه دل است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.