۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۳

مپرس غم ز برای چه آشنای دل است
دل از برای غم است و غم از برای دل است

ز عشق پاک نظر دیده ای چه می دانی
تغافل تو همه از کرشمه های دل است

ز آشنایی الفت کناره ای داری
شنیده ا م گل تقصیر خونبهای دل است

به خواب شام سیه روز عید می بیند
از اینکه چشم سیاه تو آشنای دل است

به شوخی خم طرار طره ای نازم
که عقد بند دل است و گره گشای دل است

نگاه آنچه نفهمیده آشنایی ما
تغافل آنچه ندانسته مدعای دل است

قیامت خرد آشوب جلوه رحمی کن
اسیر را به خرام تو مدعای دل است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.