۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۴

گر شود همسایه زلفت صبا نامحرم است
ور شود همخوابه چشمت حیا نامحرم است

شد چراغم روشن از خاکستر بخت سیاه
بعد از این آیینه دل را صفا نامحرم است

تا دعای دوست شد ورد دل خلوت نشین
گر اثر باشد زبان وقت دعا نامحرم است

آشنای عشق را با روشنایی کار نیست
کلبه تاریک عاشق را ضیا نامحرم است

حسن را هر چند حیرت پاسبان باشد اسیر
گر شود آیینه او چشم ما نامحرم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.