۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۹

با سمند تو مگر مه به گرو تاخته است
که ز رفتار فرومانده و دل باخته است

بنویسید به صیاد ز خون دل من
که گرفتاری مرغان قفس ساخته است

در گلستان به چه رو چهره تواند گشتن
گل که در پیش تو صد جا سپر انداخته است

کی شود از غمت افسرده که این سینه گرم
بهر مرغ دل از آتش قفسی ساخته است

گر نگنجد به دلم غیر خیالت چه عجب
آنکه این آینه را ساخته پرداخته است

بهر مرغ دلش از سینه صد چاک اسیر
زخم شمشیر تو طرح قفس انداخته است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.