هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حافظ، به موضوع بیخودی و فنا در عشق الهی می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند آینه، میخانه، چمن و گل، حالتی از وجد و شوریدگی عرفانی را به تصویر می‌کشد که در آن فرد از خود فانی شده و به معشوق حقیقی می‌پیوندد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده در این شعر، درک آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین درک کامل مضامین عرفانی مانند بیخودی و فنا معمولاً به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز دارد.

شمارهٔ ۲۹۴

دارم دلی که آینه پیرای بیخودی است
آهم گواه محضر دعوای بیخودی است

عالم به دور چشم تو میخانه گشته است
چندانکه چشم کار کند جای بیخودی است

چون معنی کرشمه به لفظ آشنا مباد
آگاهیی که حاصل سودای بیخودی است

قدر دلم بدان که چمنزاد وحشت است
این قطره بازمانده مینای بیخودی است

دارد چمن ز سایه هر برگ جام اسیر
صبح است و جوش خنده گل جای بیخودی است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.