۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۸

دل آواره مستمندکسی است
دیده جولانگه سمند کسی است

سرو با اینهمه سرافرازی
سایه قامت بلند کسی است

نشکند از هجوم لشکر غم
که طلسم دلم به بند کسی است

در غم عشق کام تلخ مرا
ساغر باده زهرخند کسی است

صیدی از دام محنت آزاد است
که اسیر خم کمند کسی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.