۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۹

دلی دارم که مست جام ساقی است
سرم سودا پرست نام ساقی است

گرفتاری به کامم چون نباشد
حریفان موج ساغر دام ساقی است

دماغ از بیدماغی می رسانیم
شراب تلخ ما دشنام ساقی است

جدا هر ذره ای را می پرستیم
مگر خورشید درد جام ساقی است

اگر دوری بود دوران جام است
گر ایامی خوش است ایام ساقی است

سروش آشنایی گوش کن گوش
صراحی قاصد پیغام ساقی است

اسیر از گریه مستانه شادم
دلم در سینه بی آرام ساقی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.