هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غبار خاطرات و ناامیدی‌ها می‌گوید که مانع از انتظار کشیدن شده است. او به وضعیت خود اشاره می‌کند که پس از رهایی از تنهایی، به جایگاه ارزشمندی رسیده است. تصاویری مانند آینه گل و شبنم، ساغر می و نقش بهار، نمادهای زیبایی و امید هستند. در نهایت، شاعر به رسیدن به آرامش و نزدیکی به معشوق اشاره می‌کند و این پیروزی را با شکر و خنده جشن می‌گیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۱۶

ز بسکه هر طرف از خاطرم غبار نشست
نمی توان به سر راه انتظار نشست

فتاده ای که ز امداد بیکسی برخاست
شکفته رو به سر خاک اعتبار نشست

گرفت آینه گل در کنار(و) شبنم ریخت
کشید ساغر می نقش نوبهار نشست

غبار یاس به تعظیم رفتنش برخاست
کسی که آمد و در بزم روزگار نشست

ریاض شکر بخندد از این ترانه اسیر
که نقش سجده ام آخر به کوی یار نشست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.