هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند عشق، رنج، استغنا، و وابستگی نکردن به دیگران می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که عاشق نیاز به صیاد ندارد و شهید نیز جلادی نمی‌خواهد. او از استقلال روحی و بی‌نیازی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که در شادی و غم، نیازی به تأیید دیگران ندارد. همچنین، شاعر به فصل بهار و جنون عشق اشاره می‌کند و بیان می‌کند که اسیر این شور، نیازی به گل‌ها ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و استغنا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۴۵

گرفتار کمند عشق را صیاد حاجت نیست
شهید خنجر بیداد را جلاد حاجت نیست

بلند آوازگی نخلی است از گلزار خاموشی
گر از من بشنود مرغ چمن فریاد حاجت نیست

مرا خود شیشه دل می خورد بر سنگ ناکامی
تو را در مکتب سنگین دلی استاد حاجت نیست

ز تأثیر توکل گشته ام از خلق مستغنی
مرا در بی نیازی از کسی امداد حاجت نیست

چو دل در هجر میرد جان نخواهد تهنیت در وصل
که در عید اهل ماتم را مبارکباد حاجت نیست

بهار آمد که از فیض جنون گلها زنم بر سر
اسیر این شور را سیر گل و شمشاد حاجت نیست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.