۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۸

جلوه ای از چشم دل مستور نیست
لن ترانی پرده دار طور نیست

پاکبازی را نشان دیگر است
هر که سربازی کند منصور نیست

تا تو می آیی قیامت رفته است
وعده وصل اینقدرها دور نیست

از غبارم آسمانها ساختند
بیش از این افتادگی مقدور نیست

چون به گل نسبت کند روی تو را
دیده ای دارد تماشا کور نیست

توبه کی دارد خلاف شرع دل
در قیامت بوالهوس معذور نیست

تخم حسنت در جهان پاشیده اند
حرص اگر دارد گناه مور نیست

دیده ام سیر دو عالم می کند
یک سر مژگان تماشا دور نیست

تا چه خواهد کرد با دل چشم او
خانه آیینه هم معمور نیست

نشئه در عالم سراسر می رود
از نگاهت هیچکس مخمور نیست

گر شود خاک آب گوهر می شود
ساغر دل کاسه فغفور نیست

از برای چشم بیمارش اسیر
شربتی چون شربت انگور نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.