۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۷

همزبان بزم ما غیر از در و دیوار نیست
باده می نوشیم اما نشئه ای در کار نیست

حسرت بسیار دامنگیر و مطلب سخت کوش
هر قدم صدبار در راه تو مردن کار نیست

انتظار گرمی احباب کوه محنت است
اهل دل را غم نمی باشد اگر غمخوار نیست

راه دارد دل به دل گر راه باشد سالها
راز ما را قاصدی یا نامه ای در کار نیست

کاش غم هم بر دلی دست درشتی می گذاشت
جرعه بسیار است (و) یک پیمانه سرشار نیست

دوست از تیمار داری درد بر دردم فزود
مهربانیهای بیجا کمتر از آزار نیست

گرد غربت بر جبین مرد آب گوهر است
بیکسی ها را تفاخر نامه ای در کار نیست

ذره با خورشید ما جوش تجلی می زند
یک سر مو بر آشفتگی بیکار نیست

در دیار سینه صافی دشمنی ها دیده ایم
جور بسیار است اما رنجش بسیار نیست

نا امیدی در دیار ما نمی باشد اسیر
این سخن جز حلقه گوش اولوالابصار نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.