۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۱

از راز محبت که گلی جز خطرش نیست
آن گشته خبردار که از خود خبرش نیست

تأثیر هوس در گرو گفت و شنید است
عاشق دل پیغام و دماغ خبرش نیست

هر شور تغافل نمک زخم نگاهی است
حرف است که بر حال اسیران نظرش نیست

تا کی بگدازیم در آن بزم ز غیرت
گر گل شده پروانه غم بال و پرش نیست

مکتوب اسیرت نفس باز پسین است
یعنی که بجز قاصد جان نامه برش نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.