هوش مصنوعی: این متن به موضوعاتی مانند عشق، جدایی، بی‌گانگی، و درویشی می‌پردازد. شاعر از تجربیات خود در عالم عشق و هجران سخن می‌گوید و به این نتیجه می‌رسد که بسیاری از امور دنیوی مانند خواب و خیال هستند. همچنین، او به بی‌اعتباری دنیا و ارزش بی‌نیازی و درویشی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۵۲

گرچه از سامان حیرانی نظر درویش نیست
جلوه بسیار است دل را یک تماشا بیش نیست

سیر کردم عالم الفت خوشا بیگانگی
هجر و وصل دوستان خواب و خیالی بیش نیست

نکهت گلدسته قسمت نمی سازد به کام
هیچ اگر نبود کسی را در جهان درویش نیست

هر میی دارد خماری گرچه صاف حیرت است
کامجویان کامجویان نوشها بی نیش نیست

رفتگان بیهوده از گردون شکایت کرده اند
خانمان برهم زنی چون عشق کافر کیش نیست

لب اگر بر هم زنی مجنون جوابت می دهد
تا عدم از ملک هستی راه حرفی بیش نیست

گشت معلومم نگاهش هرزه گردی کرده است
هیچکس در پیش چشمش چون تغافل کیش نیست

سینه صافم گشته ام در کوچه دلها اسیر
هیچکس را دشمنی بدخواه تر از خویش نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.