هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق پنهانی و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. دلش با سوزی پنهان میسوخت و خیالش او را آزار میداد. او از جنون عشق و احساس بیقراری میگوید، گویی غبار وجودش همیشه در پرواز بود. شاعر به فراموشی و رهایی از این عشق اشاره میکند، اما همچنان اسیر خاطرات است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و روانشناختی است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای شعری ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۶۹
دلم با سوز پنهانی سری داشت
که چون گردون کف خاکستری داشت
خیالش هم مرا در پرده می سوخت
اگر با خود گمان دیگری داشت
دل ما دعوی اعجاز می کرد
اگر دیوانگی پیغمبری داشت
نشد صید پریشان اختلاطی
جنون در کشور ما لنگری داشت
غبارم عمرها پرواز می کرد
چو دور افتادگی بال و پری داشت
اسیر از خاطر او می گذشتم
اگر باغ فراموشی بری داشت
که چون گردون کف خاکستری داشت
خیالش هم مرا در پرده می سوخت
اگر با خود گمان دیگری داشت
دل ما دعوی اعجاز می کرد
اگر دیوانگی پیغمبری داشت
نشد صید پریشان اختلاطی
جنون در کشور ما لنگری داشت
غبارم عمرها پرواز می کرد
چو دور افتادگی بال و پری داشت
اسیر از خاطر او می گذشتم
اگر باغ فراموشی بری داشت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.