۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۵

تا غمش در دلم قرار گرفت
برگ گل شعله در کنار گرفت

خویش آتش ز گل نمی دانست
دل ما را ز ما چکار گرفت

دل یکرنگ خویش را نازم
خویش را تنگ در کنار گرفت

بی تو دیگر چه می توان گفت
چشم آیینه ها غبار گرفت

سرو رفتار و غنچه گفتار
چقدر از تو اعتبار گرفت

خوی بیگانگی چنین افروخت
نقد دلبستگی عیار گرفت

به وفای سرشگ خود نازم
که گلاب از گل مزار گرفت

الحذر الحذر ز ساختگی
نتوان خوی روزگار گرفت

تا شدم خاک راه یار اسیر
اعتبار من اعتبار گرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.