۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۶

بیند اگر ز گرد ره او رواج صبح
خورشید تکیه گه نکند تخت عاج صبح

دارد دماغی از می دوشینه روز من
رنگین طراز گوشه سرکرده تاج صبح

دارم دلی زمحشر گل تر دماغ تر
یادت مفرحی است که دارد مزاج صبح

گردد به نرخ باده دلها سفال چرخ
گیرد اگر ز میکده شامم خراج صبح

شوخ است و مست چشمک تکلیف اسیر کو
کز یک پیاله باده نمایم علاج صبح
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.