هوش مصنوعی:
این شعر از حسرت و اسارت سخن میگوید، با تصاویری از پرندهای در قفس، گلهای شکسته و نالههای بلبل. شاعر از آزادی و پرواز میگوید اما خود را در بند میبیند. همچنین، از دشواریهای دلسخت و خطرات شکستن شیشهای از طاق بلند ابراز نگرانی میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، استفاده از نمادهای پیچیده و احساسات غمانگیز ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۴۲۸
ز تاب سنبلی صید ضعیفم در کمند افتد
ز صید غنچه ای گرد سبکروحم بلند افتد
به دامش گر به خاطر بگذارنم یاد آزادی
تنم را همچو جوشن بند بر بالای بند افتد
چه گل چیند زعالم حسرت زندانی مرغی
که پروازش گره در بیضه مانند سپند افتد
خراش صوت بلبل در بهار از ناله می دزدم
که ترسم در دماغ ابر خون گل بلند افتد
اگر از روی عالم گشته ام شرمنده معذورم
که با خود هم نسازد چون دلی مشکل پسند افتد
شکستی کز دل افتادگان خیزد خطر دارد
مبادا شیشه ای یارب از این طاق بلند افتد
اسیر از فیض دل جنس وفاداری چه غم داری
متاع ناروایی در طلسم چون و چند افتد
ز صید غنچه ای گرد سبکروحم بلند افتد
به دامش گر به خاطر بگذارنم یاد آزادی
تنم را همچو جوشن بند بر بالای بند افتد
چه گل چیند زعالم حسرت زندانی مرغی
که پروازش گره در بیضه مانند سپند افتد
خراش صوت بلبل در بهار از ناله می دزدم
که ترسم در دماغ ابر خون گل بلند افتد
اگر از روی عالم گشته ام شرمنده معذورم
که با خود هم نسازد چون دلی مشکل پسند افتد
شکستی کز دل افتادگان خیزد خطر دارد
مبادا شیشه ای یارب از این طاق بلند افتد
اسیر از فیض دل جنس وفاداری چه غم داری
متاع ناروایی در طلسم چون و چند افتد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.