۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۰

دل شکسته درستی پذیر می گردد
ز پا فتادگیم دستگیر می گردد

که دیده مشت غباری به آن زمینگیری
عبیر پیرهن چرخ پیر می گردد

ضعیف نالی از آن بیشتر نمی باشد
خموشی از دم سردم صفیر می گردد

چه مدعا چقدر باب انتظار است این
به کام خویشم و نالم که دیر می گردد

بنای خانه الفت ز موم می سازد
اگر زمانه به کام اسیر می گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.