۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۲

غبار عشقم از انجام من آغاز می بارد
گرفتاری هنوزم از پر پرواز می بارد

به رقص آورده دلها را خیال چشم بدمستی
چه شرم است اینکه از هر بیزبانی راز می بارد

مشبک گشت جانم دل به سیلاب فنا دادم
هنوز از جنبش مژگان شوخش ناز می بارد

تغافل پیشه مستی گرم استغنا چه می دانی
که از گرد شهیدانت هنوز آواز می بارد

هوای عالم دیوانگی کیفیتی دارد
شرر چون اشکش از ابر چمن پرداز می بارد

ز شاهین حمله طفلی گشته ام صید گرفتاری
که از گرد ره جولان شوخش ناز می بارد

نگاه مجلس آرا آن نگاه مجلس آرا شد
اثر از ساز می بارد اثر از ساز می بارد

اسیر از بیزبانیها غباری شو اگر مردی
در اقلیم محبت دل ز ابر راز می بارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.