۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۰

به جایی می رسد شوقی که الفت راهبر دارد
پر پرواز طوطی رنگ برگ نیشکر دارد

دلی از کین مردم پاک می بینی چه می دانی
که از بیجوهری این تیغ جوهر بیشتر دارد

سری در جیب کش چون قطره سیر بحر هستی کن
حباب از خود نمایی سر به بالین خطر دارد

به این سرعت کدامین درد دل را مختصر سازم
تپد در سینه چون دل بال مرغ نامه بر دارد

ز داغ لاله کاران سبزه الماس می جوشد
بهار عافیت سرچشمه از خون جگر دارد

نگه دزدینش بیند دو عالم طرفه تر این است
نظرباز وفا بیتابی بحر دگر دارد

نگردد رنج پاس خاطر روشندلان ضایع
صدف در جوش طوفان تکیه بر آب گهر دارد

اسیر از دشت دل مجنون دماغی می برد بویی
که از هر سایه خاری بهاری در نظر دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.