۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۱

ز آهم هر طرف دل وحشتستان دگر دارد
خدنگی را که پر برق است پیکان دگر دارد

بود صیادی الفت چو شعر مبتذل گفتن
شکار انداز تنهایی شدن شان دگر دارد

ز نشتر زار زیر آسمان چون سبزه می لرزم
که در هر سایه خاری گلستان دگر دارد

زچشم جوهر تیغت مروت می توان دیدن
که در هر مرهمی زخم نمایان دگر دارد

منقش بال طاوسی است هر یک آشیان گردون
که از هر پر فشانی برگریزان دگر دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.