هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عمیق شاعر است که از نبود شادی و امید در زندگی خود مینالد. او احساس میکند که مانند اسیری در دست تقدیر است و دردی را تحمل میکند که حتی انسانهای معمولی نیز آن را ندارند. شاعر از مرگ خود به عنوان رویدادی بیاهمیت یاد میکند و احساس میکند که جهان به رنجهای او بیتفاوت است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق غم و اندوه، تقدیر و تنهایی در این شعر نیاز به درک و بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود. همچنین، برخی از مضامین مانند مرگ و ناامیدی ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۴۸۲
دل ما زخمی از مرهم ندارد
اگر شادی ندارد غم ندارد
ز من مجنون گریزد دشت در دشت
چه شد زنجیر پای کم دارد
دلم آن غنچه بی آب و رنگ است
که در زیر نگین شبنم ندارد
مشو آزرده دل از مردن من
که مرگ چون منی ماتم ندارد
اسیرت را فلک بخشیده دردی
که در خاک و گل آدم ندارد
اگر شادی ندارد غم ندارد
ز من مجنون گریزد دشت در دشت
چه شد زنجیر پای کم دارد
دلم آن غنچه بی آب و رنگ است
که در زیر نگین شبنم ندارد
مشو آزرده دل از مردن من
که مرگ چون منی ماتم ندارد
اسیرت را فلک بخشیده دردی
که در خاک و گل آدم ندارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.