۱۵۵ بار خوانده شده
بیدل چه سراید به خیالی که ندارد
شوخی چه کند با پر و بالی که ندارد
رسواست به خود تهمت بیکاری عاشق
کو در دو جهان فکر محالی که ندارد
سوداگر درد است تهیدستی حسرت
پر محتشمی کرده ز مالی که ندارد
دیوانه ندیدیم چو بیعار اسیرت
خوشحال نشسته است به حالی که ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
شوخی چه کند با پر و بالی که ندارد
رسواست به خود تهمت بیکاری عاشق
کو در دو جهان فکر محالی که ندارد
سوداگر درد است تهیدستی حسرت
پر محتشمی کرده ز مالی که ندارد
دیوانه ندیدیم چو بیعار اسیرت
خوشحال نشسته است به حالی که ندارد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.